shohada
امیر رشید اسلام سر لشگر شهید محمد فتحی پاکرو
نام پدر : فتحعلي
نوع عضويت : ارتش
محل تولد : همدان
تاريخ تولد : ۱۰ / ۰۱ / ۱۳۳۴
تحصيلات : ليسانس
سمت : فرمانده گردان227 ازتيپ 3 لشگر 16 قزوين
محل شهادت : كرخه نور
عمليات : نصر5
تاريخ شهادت : ۱۰ / ۰۲ / ۱۳۶۱
شهيد محمد فتحي پاكرو در سال ۱۳۳۴ در همدان متولد گرديد. سالهاي كودكياش را در محيط گرم و صميمي خانواده سپري كرد و با روحيهاي كمال طلبانه پا به مدرسه گذاشت، او توانست دوران تحصيلي را با موفقيت پشت سر گذاشته و روزنههاي معرفت و دانش را بر خويش بتاباند. شهيد پاكرو سپس به ارتش پيوست و با طي مراحل و آموزشهاي مخصوص نظامي به تيپ ۳ زرهي همدان معرفي شد. او عليرغم آنكه در كسوت نظامي قرار داشت و همواره در معرض مراقبتهاي اطلاعاتي بود ، اما بسيار زيركانه به فعاليتهاي ضد رژيم پرداخت و توانست اقدامات مؤثري انجام دهد. او بعد از سرنگوني رژيم ستمشاهي بهعنوان عنصري انقلابي در ارتش به فعاليتهاي خود ادامه داد تا آنكه آتش جنگ تحميلي مرزهاي مقدس اين كشور را به كام خود فرو برد، شهيد پاكرو كه تجربه حضور در كردستان و مبارزه با ضد انقلابيون را هم اندوخته بود، به جبهه جنوب اعزام شده و در خط مقدم آتش به جانبازي و مجاهدت پرداخت، او چندين مورد به خاطر حركتهاي مشكوك و كارشكنيهاي بني صدر، اعتراضات شديدي بهعمل آورد و با شجاعت در برابر اينگونه اقدامات ايستاد، و سرانجام در روز دهم ارديبهشت ماه ۶۱ لقاي يار براي روح ملكوتياش فراهم شده و در منطقه كرخه نور در جايگاه اميري سرافراز و آزاده جرعه نوش باده ديدار گرديد.
پس از درود بي پايان بر همه شهيدان و جانسپاران كشور عزيز اسلامي كوردلان خفاش صفت بدانند و آگاه باشند ايراني هرگز تن به ذلت و خواري نميدهد و هر فردي تا آخرين قطره خون در برابر متجاوزان ايستادگي نموده و اجازه نميدهد خاك زرخيزش تحت سلطه بيگانگان باشد . مرگ سرخ را همچون سرور آزادگان جهان بر زندگي ننگين ترجيح ميدهد.
من هم خداوند متعال را سپاسگزارم كه توفيق شهادتم داده و مانند ديگر شهدا بسوي خود كشانيده است خون بيارزشم بتواند نهال نورس انقلاب را سيراب نمايد.
پدر و مادر گرامي بعد از سلام فراوان از تمام زحماتي كه براي به ثمر رسانيدنم متحمل شدهايد تشكر نمودم و از درگاه باريتعالي مسئلت دارم وجود شريفتان پيوسته صحيح و سالم باشد و فقدان ناشايستي چون مرا كه هرگز نتوانستم موجب خوشنودي و خرسندي شما باشم نيازارد و خوب ميدانم جز رنج و عذاب ارمغان ديگري برايتان نداشتم اكنون كه از كانون گرم خانوادگي جداشده و ديار عدم را ره سپرده ام خواستار عفو و گذشت از جانبتان هستم و آرزويم اين است كه از صميم قلب حلالم نماييد .
حضور يك يك خواهران ارجمند و گراميم ارادت خالصانه داشته و ضمن سلام اميدوارم در سايه خداوند متعال پيوسته خوش و خرم باشيد . يقيناً در مورد شما هم نتوانستم آنطور كه بايد وظيفه برادري را انجام دهم و از اين بابت شرمندهام بخصوص از خواهر بزرگوارم زهرا كه خيلي زياد گردنم حق دارد و ضمن تشكر آرزو ميكنم در سايه پروردگار هميشه سالم و تندرست باشند البته منكر زحمات ديگر خواهران عزيزم نيستم بلكه همه شما حق به گردنم داريد و مسئله اينجاست كه من موفق نشدم وظيفه خود را در قبال شما به انجام برسانم فقط ميتوانم استدعا نموده كه مرا حلال فرمائيد همچنين خدمت برادران بزرگوارم محمد آقا، آقانبي و حشمت آقا عرض ارادت و ادب كرده اميدوارم موفق و مويد باشيد . خدمت عزير خواهرزادگان گراميم يك يك سلام رسانيده و دست بوستان هستم يگانه دايي ارجمندم را سلام عرض نموده و ضمن آرزوي سلامتي وجود شريفتان كمال تشكر را دارم چون شما نيز زياد زحمتم را كشيدهايد.
همسر عزيزم را سلام نموده و اميدوارم توانسته باشم حتي در همين مدت كوتاه سعادت و خوشنودي تورا فراهم كرده باشم هرچند كه زمان زندگي مشترك ما خيلي اندك و ناچيز بود اما در همين زمان كوتاه واقعاً احساس خوشبختي ميكردم و نهايت رضايت را شما اعلام ميدارم و از زندگي با تو كاملاً خرسند بودم افسوس كه اين خوشبختي ديري نپاييد و شمع وجودم به ظاهر طريق خاموشي پيش گرفت و به زندگيم در اين دنيا نقطه پايان گذاشت.
پدرجان از آنجا كه وظيفه هر فردي است كه قيم داشته باشد من هم شما را بعنوان قيم انتخاب نموده و وصيتم را به شما ميكنم :
بخاطر مرگ من شيون و زاري نكنيد و لباس مشگي نپوشيد زيرا وقتي در حيات بودم دلم از پيراهن سياهي كه به تن شما بود واقعاً ميلرزيد ، چاره اي نداشتم جز اينكه تحمل نمايم و دم نياورم اگر جنازهاي از من بجا ماند، آنرا در گورستان عمومي همدان دفن نموده و هيچ نيازي به برگزاري تشريفات نيست بلكه فقط يك مجلس ختم ساده كافي است .
والسلام عليكم و رحمت الله بركاته
۲۱/۹/۱۳۶۰
محمد فتحي پاكرو